سرزمين پارسيان
فرهنگ و گذشته آريایی
به نام پروردگار آشنایی با خط دبیره میخی هخامنشیان دبیرهٔ میخی هخامنشی دبیرهای میخی است که آن دسته از سنگنبشتههای هخامنشی را که به پارسی باستان است به آن نوشتهاند. کتیبههای مذکور در تخت جمشید، دشت مرغاب، بیستون، الوند، شوش، و آسیای صغیر به فرمان شاهان هخامنشی، به ویژه داریوش اول و خشایارشا کنده گردیدهاند. اختراع و پیشینه برخی این دبیره را نخستین دبیرهای میدانند که با توجه به دیگر دبیرهها اختراع شدهاست و میگویند که نتیجهٔ دگرش دبیرههای دیگر نبودهاست. دبیره میخی هخامنشی به احتمال بسیار به دستور داریوش بزرگ پدید آورده شدهاست. میگوییم به احتمال بسیار چون که کتیبههایی از شاهان بومی (پارسی) هخامنشی (نیاکان داریوش) چون آریارمنا و نیز کتیبهای کوتاه منتسب به کوروش یافت شدهاند. اما صاحبنظران باور دارند که این کتیبهها (و لوحها) همه پس از شاهنشاهی داریوش نوشته شدهاند. با این همه برخی از دانشمندان این دبیره را گونهای وامگیری از دبیرههای همسایگان ایرانی میدانند؛ با این استدلال که ظاهراً مانند دیگر دبیرههای میخی، از نشانههای میخمانندِ عمودی، افقی و زاویهدار ساخته شدهاست. باید توجه داشت که تنها یک حرف این دبیره با دیگر دبیرههای میخی یکسان است، که احتمالی بودن چنین همسانی نیز شگفت نیست. اما با نگاهی دقیقتر به ساختار بیرونی و درونی این دبیره آشکار میشود که ویژگیهای ابتکاری آن بیشتر از ویژگیهای اقتباسی است. دو ویژگی برجسته و نظرگیر آن شمار اندک نشانهها و سادگی آنهاست. این دو ویژگی، دبیره میخی فارسی باستان را از دیگر دبیرههای میخی که معمولاً بیش از صد یا چندصد نشانه دارند و بیشتر نشانهها معرّف هجاها و واجهای آن زبانها هستند ویژه میکند. خانم دکتر بدرالزمان قریب، پژوهشگر، استدلالهایی مبنی بر اینکه این دبیره نوآوری ایرانیان بوده و از همسایگان گرفته نشدهاست، آوردهاست. ساختار و ویژگیها دبیره پارسی باستان که از چپ به راست نوشتهمیشده، ۳۶ نویسهٔ ملفوظ، ۷ یا ۸ ایدهنگار، تعدادی نویسهٔ عددی، و یک جداکنندهٔ کلمات دارد. از ۳۶ نویسهٔ ملفوظ، سه نویسه واکه، سیزده نویسه همخوان مستقل، و بیست نویسه همخوانهایی هستند که شکل آنها بسته به واکهای که پس از آنها میآید تغییر میکند. اندیشهنگارهای این دبیره برای مفاهیم شاه ()، کشور ( و )، خدا زمین ()، و اهورامزدا (; و ; برای حالت عادی و; برای حالت اضافی) به کار میروند. به نظر میرسد که این ایدهنگارها در دوران داریوش اول استفاده نمیشدهاند، بلکه تنها در کتیبههای خشایارشا و جانشینانش وجود دارند. اعداد با استفاده از پنج شکل اصلی برای یک، دو، ده، بیست، و صد تشکیل میشوند. به دلیل شباهت حروف این دبیره به میخ، به این دبیره و چند دبیره دیگر که به این دبیره شباهت ظاهری دارند دبیره میخی گفته میشود. این دبیره از سادهترین دبیرههای میخی است. تنها دبیره میخی اوگاریتی است که از آن ساده تر است و صد در صد الفبایی است. ایدئوگرامها به نظر میرسد اختراع ایدئوگرامها زمانی چند پس از اختراع سایر نویسهها بودهاست. زیرا در کتیبهٔ بیستون که از نخستین کتیبههاست، علیرغم کمبود جا، از ایدئوگرامها، که بسیار هم به کار میآمدند، استفاده نشدهاست. کاربرد در رایانه این دبیره همکنون در استاندارد یونیکد پذیرفته شده و بازهای به آن اختصاص داده شدهاست. رمزگشایی و اهمیت آن در شرق شناسی دبیره میخی هخامنشی به خاطر سادگی اولین نوع دبیره میخی بود که رمزگشایی شد. به طور خلاصه روند خوانش مجدد به صورت زیر بود. از میان شاهان هخامنشی تنها کسی که پدرش شاه نبود داریوش بود. بنابراین ابتدا کلمهٔ شاه از روی تکرار به فواصل نسبتاً برابر (فلان شاه فرزند بهمان شاه فرزند...) حدس زده شد. از روی این دوقرینه نام داریوش خوانده شد و به کمک منابع یونانی و اسم شاهان هخامنشی سایر نویسهها نیز خوانده شدند. گروتفند آلمانی و راولینسون بریتانیایی نقشی کلیدی در این فرایند داشتند. پژوهشگران و زبانشناسان با خواندن کتیبههای میخی ملاحظهکردند که با زبانی که شباهت بسیاری با سانسکریت (زبان باستانی هند) دارد مواجهند. سانسکریت زبانی کاملاً شناختهشده در آن زمان بود. به این ترتیب کتیبههای هخامنشی خوانده شدند. در سال ۱۶۲۱م. سیاح ایتالیایی به نام پیترو دلاواله از کتیبههای تختجمشید چند علامت میخی نقاشی کرد و با خود به اروپا برد و به حدس خود گفت که این دبیره باید از چپ به راست خوانده شود. شاردن جهانگرد فرانسوی در سال ۱۶۷۴م. یکی از کتیبههای ایرانی را در سیاحتنامه خود ترسیم کرد و کنت کای لوس در ۱۷۶۲ م. تصویر گلدانی از مرمر را که بر روی خود کتیبههایی از سه دبیره میخی و یک دبیره مصری داشت انتشار داد و زمینه را برای تحقیق باز کرد. در سال ۱۷۶۵م. کارس تنس نیبور دانمارکی کتیبههایی از پاسارگاد کپی برداشت و معلوم کرد که دبیرههای این کتیبهها از سه نوع است و سادهترین آنها مرکب از چهل و دو علامت میباشد. عالم دانمارکی دیگر به نام مونتر نوع دوم دبیره میخی را در سال ۱۸۰۲م. دبیره سیلابی یا هجایی اعلام کرد و گفت هر علامت آن نمایندهٔ یک هجاست و دبیره سوم نیز ایدئوگرامی است یعنی هر علامت نمایندهٔ یک مفهوم یا کلمهاست. بعدها عالم مزبور گفت در جاهایی که کتیبه به سه نوع دبیره نوشته شده هر سه از حیث مضمون راجع به یک مطلباند و هرکدام از دبیرهها متعلق به یک زبان است. به عقیدهٔ او دبیره اول باید متعلق به زبانی باشد که متن در ابتدا به آن زبان نوشته شده و بعد آن را به دو زبان دیگر ترجمه کردهاند و چون زبان اهالی پارس، که تختجمشید در آن واقع است، زبان پارسی بوده پس جای اول را باید به زبان پارسی داد. پس از آن او بخواندن دبیره اول که سادهتر بود پرداخت. او با این مجاهدتها توانست دو حرف را که عبارت از «آ» و «ب» باشند معلوم کند و نیز متوجه شد که چند علامت دبیره میخی در ایران باستان همیشه با هم و به یک ترتیب تکرار میشوند ولی گاه آخر این چند علامت تغییر میکند. در ادامهٔ تلاشهای مون تر, محقق دیگری به نام گروت فند به این نتیجه رسید که این چند علامت که به یک ترتیب و با هم تکرار میشوند باید کلمه شاه باشد و کلمهای که قبل از آن آمده و در دو کتیبه مختلف است اسم شاه. بالا خره بعد از مجاهدت و تلاشهای فراوان محققین راولین سن موفق شد راز کتیبهٔ بیستون داریوش اول را که با سه زبان نوشته شده بود (پارسی قدیم، ایلامی، آسوری) فاش کند. و این باعث شد تا الفبای زبان پارسی باستان معلوم شود و چهارصد واژه از این زبان بدست آمد. علامات دبیره میخی دوم نیز به کوشش راولین سن در سال ۱۸۵۵ م. کاملاً معلوم شد و محقق شد که زبان آن زبان ایلامی یا زبان شوشجدید است. بعد از این به خواندن دبیره سوم پرداختند در اینجا کار با اشکالات بسیار همراه بود زیرا این دبیره کمتر از دو دبیره دیگر جا گرفته بود. «مون تر» در ۱۸۰۲ م. گفت که بعضی علامات دبیره سوم شبیه علاماتی است که بر آجرهای بابل نوشته شده و از خرابههای این شهر قدیم بدست آمدهاست. بر اثر اکتشافات الیاردا و ابت تاا در نینوا ثابت گردید که دبیره سوم کتیبههای هخامنشی همان دبیره آسوری وبابلی است و دیگر شکی نماند که شاهان هخامنشی بعد از زبان پارسی قدیم و زبان ایلامی به دبیره و زبان آسور و بابل، که زبان و دبیره نخستین مردم متمدن آسیای پیشین بود توجه داشته و آن را بکار میبردهاند. بر اثر کوشش صدوپنجاهسالهٔ این پژوهندگان ما امروزه از هر جهت به زبان و دبیره رایج زمان هخامنشیان آگاهیم. نکتهٔ جالب توجه اینست که همان طور که گفته شد کتیبهٔ بیستون و اکثر کتیبههای تخت جمشید (پارسه) به سه زبان ایلامی، بابلی(اکدی) و پارسی باستان نوشته شدهاند. از این رو پس از رمز گشایی دبیره میخی هخامنشی، دبیره بابلی و پس از آن دبیره ایلامی(به طور ناقص) رمز گشایی شدند. باید توجه داشت که حجم لوحهای گلی و کتیبهها به این دو زبان چند هزار برابر کتیبههای فارسی باستانیاست. به علاوه این دودبیره حتی در زمان هخامنشیان سابقهای چندهزار ساله داشتند! پس باید گفت دانشهای نوین آشورشناسی و سومرشناسی و عیلامشناسی همه مدیون دبیره میخی هخامنشیاند. روندی که در بالا به آن اشاره شد تا حدی گویای طنزی تاریخی است. چون زبان و دبیره میخی هخامنشی در میان مردمان و تیرههای گوناگون شناخته شده نبود، پادشاهان هخامنشی از دو زبان و دبیره دیگر نامبرده در بالا نیز استفاده میکردند تا عده بیشتری از مردمان امپراتوری قادر به خواندن آنها باشند. اما همین دبیره گمنام باعث رمزگشایی دو دبیره معروف آن زمان شد. زبان و خط ساسانی، نشانه ای از پیشرفت تمدن ایرانی ایران صدا: ساسانیان در آغاز به سه خط یونانی، اشکانی، و ساسانی مطلب می نوشتند اما بعد ها فرس میانه یا پهلوی ساسانی خط رایج آنان شد و گویش ایشان پهلوی ساسانی است. ایران در روزگار ساسانی دارای 5 لهجه وزبان دری، پهلوی فارسی، خوزی و سریانی بوده است./گروه فرهنگ وادب وهنر کتاب های بسیار ساسانیان، ثمره وجود خط وفرهنگ نگارش ایران آن روزگار است. از میان کتاب های دوره ساسانی می توان به "اوستا "کتاب مذهبی دوره ساسانی ،کتاب "بن دهش "که خلاصه اوستاست، و "نامه سرتن " که درباره تشکیلات دوره ساسانیان است وکتاب "تاج تاجک " با موضوع پند واندرز و کتاب "ماتیکان هزاردستان "که مجموعه قوانین حقوقی و جزایی ساسانیان است و کتاب "ارداویراف نامه که ماجرای سفری تخیلی به عالم پس از مرگ است.
زبان ایرانیان در دورة ساسانیان زبان پارسیک یا پهلوی ساسانی بود.
این زبان لهجه ای از زبان پهلوی اشکانی به شمار می رفت که در جنوب ایران رواج داشت.
خط ایران در این دوره مأخوذ از خط آرامی بود و به دو نوع خط پهلوی، کتیبه ای یا گشته دبیره و خط پهلوی کتابی یا عام دبیره تقسیم می شد. در این قرن تعدادی زیادی کلمات آرامی که شمار آنها به هزار کلمه می رسید وارد زبان پهلوی ساسانی شده بود. برخلاف زبان فارسی که لغات دخیله عربی را به خط عربی نوشته و به همان صورت خودش می خوانند، در زبان پهلوی چنین نبود، دبیران ساسانی لغات آرامی را که در نوشته های خود به کار می بردند ، به آرامی تلفظ نمی کردند بلکه به تلفظ پهلوی قرائت می نمودند.
مثلاً: "ملکا" می نوشتند و "شاه" می خواندند و یا "گملا" که همان جمل عربی باشد می نوشتند و "اشتر" می خواندند. یا "کدبا" می نوشتند و "دروج" یعنی دروغ می خواندند. این شیوة نگارش را در اصطلاح هزوارش می نامند.
خط پهلوی کتابی تا سه قرن پس از اسلام در ایران ادامه داشت و در آن دوره کتابهایی به زبان پهلوی از طرف موبدان زرتشتی نوشته شده است.
اوستا کتاب کهن ایرانیان:
نام کتاب دینی زردشتیان، و شاید یکی از آثار و قدیمی ترین اثر مکتوب ایرانیان و موضوع های اخلاقی و دینی و داستانهای ملی، این کتاب در قدیم ظاهرا بسیار بزرگ بود و آن گونه که در روایات اسلامی آمده، بر روی 12000 پوست گاو نوشته شده بود که اسکندر رومی، بخش علمی آن را به یونانی ترجمه، و بقیه را پراکنده و سوزاند. بلاش (یکی از پادشاهان اشکانی) دستور جمع آوری آن را داد و سپس در دوره ساسانیان، "اردشیر بابکان" به توسط «تنسر یا توسر» و بعد از او پسر اردشیر (شاپور اول) به جمع آوری و تدوین اوستا، پرداختند. در زمان شاپور دوم، "آذرباد مهرپسندان" اوستا را بررسی و در زمان انوشیروان به دستور او، این کتاب بازبینی شد. البته از مجموع روایات زردشتی چنین برمی آید که گردآوری و نقل «اوستا» همواره به صورت شفاهی و سینه به سینه بود، تا آنکه در قرن 4 میلادی، در زمان شاپور دوم، آن را با الفبایی که از روی الفبای زردشتی و پهلوی مسیحی «خط زبوری» اختراع شد، نگاشتند. در همین زمان ساسانیان، اوستا به زبان پهلوی (فارسی میانه) ترجمه و تفسیر شد که آنرا «زند» گویند و غالبا اوستا را با کلمه «زند» با هم می آورند و «زند اوستا» گویند. بعد شرحی درباره «زند» نوشته شد که به آن «پازند» گفتند، که زبانش روان تر و پاک تر از زبان «زند» است. زند، یعنی شرح و تفسیر و بیان.
ساختار اوستا: اوستا در دوره های مختلف فراهم آمده، بخش کهن آن حدود 1000 سال قبل از میلاد است. اوستا، دارای 21 نسک و در پنج قسمت است.
1- «یسنا» که دارای 72 فصل که 17 فصل آن گاتها را تشکیل می دهد و بخش جدید اوستا، 44 قسمت دیگر (ویسپرد، وندیداد، یشتها، خرده اوستا).
خرده اوستا: به معنی اوستای کوچک. خلاصه ای است از اوستای دوره ساسانی، تدوین این کتاب را در زمان شاپور می دانند که شامل انواع نیایش ها، گاهها (سی روزه ها) و آفرینگان.
ویسپرد: ویسپ یعنی همه، رد یعنی حامی. ویسپرد از 24 کرده (فصل) تشکیل شده و مطالب آن از «یسنها» گرفته شده است.
گاهان ویسنها: گاهان جمع گاه است و گاه، بازمانده گاتای اوستایی، به معنی سرود گاهان 17 یسن (ستایش) است و به 5 گاه، تقسیم شده است.
وندیداد: تصحیف ویدیوداد است، «ویدیوداد» به معنی قانون غیر دیوی است. وندیداد، نسک نوزدهم از نسکهای 21 گانه اوستای دوره ساسانی است که بطور کامل باقی مانده است. وندیداد، 22 فرگرد (=فصل) دارد که به غیر از فصل های اول و دوم، بقیه شامل قوانین دین زردشت است.
یشتها: یشت به معنای ستایش است. یشتها 21، است که در ستایش اهورمزدا، امشاسپندان و ایزدان، سروده شده است. در بین این ها، فقط گاهان (گاتها) از خود زردشت می باشد.